آیا تاکنون فکر کرده اید که در 5 سال آینده قصد دستیابی به چه آرزویی را
دارید؟ آیا هدف مشخص و روشنی برای خودتان در رابطه با کسب وکار و زندگی
تان مشخص کرده اید؟ اگر می خواهید موفق شوید، باید برای خود هدفگذاری کنید.
بدون داشتن هدف تمرکز نداشته و از مسیر مشخصی برخوردار نیستید. هدف گذاری
نه تنها به شما اجازه می دهید مسیر زندگی و کسب وکار خودتان را دست داشته
باشید، بلکه به شما اجازه می دهد تا از آن به عنوان یک بنچمارک برای
تعیین موفقیت خود استفاده کنید. با ما در این مقاله همراه باشید تا در مورد هدف و انواع آن و اشتباهات رایج در هدفگذاری آشنا شوید.
هدف گذاری چیست؟
هدف گذاری یک راهکار عالی برای جهت دادن به خود، ایجاد انگیزه و افزایش تمرکز است. هدف گذاری فرایند تشخیص و شناسایی چیزهایی است که میخواهید بدست آورید و بعد از آن مشخص کردن اهداف کوتاه مدت و برنامه ریزی زمانی برای رسیدن به آنهاست. به عنوان مثال شرایطی را در نظر بگیرید که می خواهید تغییری در دخل و خرجتان ایجاد کنید، تا مقداری پول ذخیره کنید، یک هدف برای خود تعیین می کنید و برای رسیدن به آن لازم است یک مقدار مشخص در هرماه تعیین کرده و آن مقدار را کنار بگذارید تا به هدف تعیین شده خود که پس انداز است برسید.
انواع هدف
باید اهداف بلند مدت و هم کوتاه مدت داشته باشید. اهداف بلند مدت اندیشه هاتون رو به پرواز درمیاره و انگیزه محکمی برای گام برداشتن شما سوی اهدافتون میشه. باید بنویسید چه چیزهایی رو می خواهید و به چه چیزهایی می خواهید برسید. اهداف کوتاه مدت باید قابل دسترسی و اندازه گیری باشه.
اهداف بلندمدت
یکی از انواع هدف ها، اهداف بلند مدت هستند و این اهداف، همان اهداف بزرگ و اصلی هستند که دوست دارید در طول زندگیتان به آنها برسید. تحقق این اهداف به سن و سال شما بستگی دارد و بسته به سنتان ممکن است در اواخر عمر خود به بعضی از آنها دست یابید. معمولا این اهداف ظرف ده سال یا بیشتر تحقق مییابند. اهداف بلند مدت از برنامههایی تشکیل شدهاند که برای آینده طرحریزی میکنیم و معمولا به خانواده، سبک زندگی، حرفه و بازنشستگی مربوط میشوند. افراد معمولا با در نظر گرفتن اینکه ظرف پنج تا بیست سال آینده میخواهند چهکار کنند یا دوست دارند در چه جایگاهی باشند، برای خود اهداف بلندمدت ترسیم میکنند و سپس برای رسیدن به آنها، از اهداف کوتاهمدت استفاده میکنند.
اهداف بلند مدت عمدتاً مبهم و غیرقابلاندازهگیری هستند، بااینحال ما برای ساخت مسیر به آنها نیاز داریم. از طرف دیگر به چیزی نیاز داریم که قابلسنجش و قابلاندازهگیری است، دلیل وجود اهداف کوتاهمدت همین است. اهداف کوتاه مدت کاملاً قابلاندازهگیری هستند، موارد خاصی که برای رسیدن به اهداف بلندمدت انجام میدهیم.
اهداف کوتاهمدت
اهداف کوتاه مدت، کوتاه هستند، یعنی چارچوب زمانی آن میتواند به کوتاهی ۱۰ دقیقه، یک روز یا به بلندی یک هفته یا یک ماه باشد. اهداف کوتاه مدت اگر به خوبی شکل گرفته باشد، پایان آن در ذهن قابل تجسم است.
داشتن هدف کوتاهمدت بدون هدف بلندمدت، اقدامی بی فکرانه است. میتوانم به شما بگویم که ریاضی را هفت ساعت در روز تمرین کنید اما به چه دلیل؟ اگر نمیخواهید بهترین ریاضیدان جهان باشید، مجبور نیستید این کار را انجام دهید. هدف بلندمدت بدون هدف کوتاهمدت خیالی بیش نیست.
اهداف کوتاه مدت اهمیت فوق العاده ای دارند، چرا که در حقیقت در بیشتر مواقع اهداف کوتاه مدت مقدمه رسیدن به اهداف بلند مدت محسوب می شوند.
اهداف کوتاه مدت روی تمام حوزههای زندگی شما اثر میگذارد. چشماندازهای کاری شما را بهبود میبخشد و همچنین حس هویتی شما نیز تغییر میکند. شکل بدن شما را از طریق مدیریت مصرف غذایتان بهبود میبخشد و انرژی شما به شیوهای که در خانه و محل کارتان قابل توجه است، بهبود پیدا میکند. ذهنیتتان را بهبود میبخشد و نگرشتان درباره چگونگی مشارکت با دیگران تغییر میکند. سلامت شخصیتان و همچنین تمایلتان برای بهتر ساختن شخصیتتان، بهبود پیدا میکند.
چرا هدف گذاری مهم است؟
علت اصلی اهمیت هدفگذاری این است که باعث می شود شما متوجه چیزهایی شوید که به دنبال آن ها هستید. اگر ندانید چه می خواهید، مطمئن باشید که چیز زیادی هم به دست نمی آورید. این موضوع در واقع مربوط به نحوه کارکرد مغز است، در واقع مغز ما تمایل دارد دنیای بیرون را با دنیای درون تطابق دهد. بنابراین زمانی که هدفی را برای خود مشخص می کنید، در حقیقت در حال دستور دادن به مغزتان هستید که چیزهایی را پیدا کند که خواهان آن ها هستید. شما باید بدانید چه می خواهید و به کجا می خواهید بروید و به همین خاطر باید رویاها و اهداف خود را مکتوب کرده باشید.
لیست اهداف زندگی
برای داشتن یک زندگی موفق باید بتوانید در همه جنبههای زندگی خود هدفگذاری کنید و فقط بر روی یک جنبه زندگی خود تمرکز نداشته باشید.
اهداف شغلی
بیشتر مردم وقتی در مورد هدف فکر میکنند، معملاً اهداف شغلی به ذهنشان میآید. اهداف شغلی میتواند شامل موارد زیادی شود: ترفیع در شغل، تغییر شغل، بهبود روابط، شروع کسب و کار شخصی و …
اهداف اقتصادی
یکی دیگر از اهداف بزرگ هر کسی،اهداف اقتصادی است. برای رسیدن به اهداف اقتصادی، پول درآوردن بیشتر، باید بودجه کافی را هم داشته باشید، بعضی عادتهای خود را تغییر دهید و تا جایی که میتوانید پول پس انداز کنید. مثلاً خانه خریدن، تسویه وام، پس انداز پول برای تغییر شغل از جمله آنهاست.
بهبود شخصیت
این اهداف به شما کمک میکند تا فرد بهتری باشد. صحبت کردن به تنها یک زبان چیز بدی نیست، اما اگر فکر میکنید یادگیری زبانی دیگر میتواند شخصیت بهتری از شما بسازد، حتماً آن را تبدیل به یک هدف کنید. نوشتن کتاب، خواندن کتاب بیشتر، درست کردن وبلاگ، سفر کردن میتواند از جمله این اهداف باشد.
اهداف معنوی
برای روح و روان خود چه کاری میتوانید انجام دهید؟ این اهداف میتواند مذهبی باشد، کمک به جامعه باشد و یا هرچیزی که مهمتر از شما و خانوادهتان تلقی شود. کمکهای داوطلبانه، رفتن به مسجد و کلیسا، مدیتیشن، رفتن به مراسمهای خیریه از جمله آنهاست.
اهداف آموزشی و تحصیلی
اهداف آموزشی ممکن است کمی ترکیبی هم باشد. ممکن است بخواهید دورهای را بگذرانید تا در کار خود نیز پیشرفت کنید.
اهداف مروبط به بهبود روابط
داشتن زمان آزاد بیشتر، افزایش زمان مربوط به خانواده، داشتن فرزند، ازدواج کردن از جمله اهدافی است که شما را در بهبود روابطتان کمک میکند.
اهداف جسمی و سلامتی
روی فرم بودن، کلاس ورزشی رفتن، تا ۹۰ سالگی زندگی کردن از جمله اهدافی هستند که در جسم و سلامتیان مؤثر است.
اشتباه رایج در هدفگذاری
احتمالا شما این گونه فکر می کنید که بازگو کردن اهداف و آرزوهایتان با دیگران باعث افزایش روحیه و انرژی شما شده و شانس رسیدن به اهدافتان را بیشتر می کند و با توجه به این طرز تفکر به صورت مستمر در مورد اهدافتان با دیگران گفتگو کرده و آنها را در کم و کیف آن هدف قرار داده اید.
باید بگوییم که این طرز فکر اشتباه است، طبق تحقیقات جدیدی که انجام شده است آزمایشات نشان می دهد افرادی که در مورد آرزو و اهدافشان به صورت مستمر با دیگران صحبت می کنند و اهداف خود را با آنها در میان می گذارند درصد رسیدن به اهدافشان بسیار پایین تر از بقیه افراد می باشد.
فکر کنید وقتی اهداف و آرزوهایتان را با اطرافیانتان در میان می گذارید چه اتفاقی می افتد؟ یا آنها کسانی هستند که با طرز تفکر و مسیر حرکتی شما موافقند که در این حالت تشویقتان می کنند و شما را به ادامه راه دعوت می کنند؛ شکی نیست که در این حالت در شما لذتی ایجاد شده و در ظاهر گویا آماده طی کردن ادامه مسیر آن هم با قدرت بیشتری می شوید. و اما در حالت دوم کسانی که شما اهداف خود را با آنها در میان می گذارید به هدفتان به اندازه شما ایمان ندارند و یا مخالف اهداف و آرزوهای شما هستند که در این صورت طبیعی است از هر راهی برای پشیمان ساختن و متوقف کردنتان استفاده کنند و در این حالت آنها با منفی بافی های خود مسائل را بررسی می کنند که شما را به کل از اهداف و آرزوهایتان به عقب بکشند.
علت عدم صحبت در مورد اهدافمان با دیگران در مورد حالت دوم(آنجایی که مخالف اهداف ما هستند) کاملا مشخص است؛ آنها همیشه از هر فرصتی تهدیدی می سازند و در هر راهی فقط دنبال مانع می گردند. بدیهی است گفتگو با این افراد فقط از انرژی ما می کاهد و ما را از مسیرمان دور می کند. اما در مورد حالت اول(آنجایی که موافق اهداف ما هستند) باید به شما بگویم که طی تحقیقاتی اندیشمندان به این نتیجه رسیده اند که وقتی شما با دیگران در مورد اهدافتان گفتگو می کنید ذهن شما هرمونی که در اوقات شادی می باشد را ترشح می کند و همین امر باعث نوعی راضی شدن قبل از رسیدن به هدف در ماایجاد می کند و این حالت ناخواسته ما را از تلاش های بیشتر و جدی تربرای رسیدن به اهدافمان باز می دارد.
دقت کنید از این پس اگر ضرورتی وجود نداشته باشد با هیچ کسی در مورد اهداف و آرزوهایتان صحبت نکنید (البته در بعضی از مواقع این مطلب استثناء شده است و آنهم در هنگام مشاوره و در مقابل استاد و…) و اجازه بدهید موفقیت هایتان به جای زبانتان از شما و اهدافتان بگوید. این را از یاد نبرید که بسیاری از مواقع صحبت کردن در مورد اهداف و آرزوهایمان فقط وقتمان را هدر می دهد. پس در سکوت تلاشتان را ادامه دهید تا موفقیت های شما آرزوهای شما را فریاد بزند.
معرفی کتاب هدفگذاری
عنوان کتاب: هدف، چگونه سریع تر از آنچه تصور می کردید به خواسته هایتان برسید. نوشته آقای برایان تریسی