پادشاه زرد پوش

نوشته: رابرت ویلیام چیمبرز
ترجمه : بردیا بهنیافر
ديوانگان را ريشخند نكنيد؛ جنون آنان بيش از جنون شما به درازا ميكشد. تفاوت همين است. کتاب با این جملات آغاز میشود.
پادشاه زرد پوش کتابی با ادبیات سنگین نوشته ویلیام چیمبرز است که در سال ۱۸۹۵ به انتشار رسید. در این کتاب داستان های کوتاهی نوشته شده. نیمه اول کتاب شامل داستان هایی عجیب و غریب می باشد داستان هایی تاریک و خشن با پس زمینه ماورایی.
این کتاب پر رمز و راز شامل داستانهایی مستقل با درونمایهی فراهنجار و بعضاً وحشت است که در برخی از آنها اشتراکاتی دیده میشود. از جملهی این اشتراکات نمایشنامهای دو پردهای به نام پادشاه زرد پوش است که شخصیتهای محوری داستانها با خواندن آن عقل میباختند یا گرفتار زوال و نابودی میگشتند، و همچنین شهری به نام کارکوسا که گویا داستان نمایشنامه در آن رخ میدهد.
چیمبرز در این اثر از دو داستان کوتاه از امبروز بیرس که او نیز نویسنده و منتقدی چیرهدست بود، وام گرفت.
کامیلا: تو، ای مرد نقاب برگیر
بیگانه: راستی؟
کامیلا: به راستی که زمانش رسیده است. ما همگی رخ نموده ایم جز تو.
بیگانه: من نقاب بر چهره ندارم.
کامیلا: ( وحشتزده در کنار کسیلدا ) نقاب ندارد؟ نقاب ندارد!