نمایشنامه های ائوریپیدس

نویسنده: ائوریپیدس
مترجم: عبدالله کوثری
نشر نی
شگفتا چه دشوار است راه بردن به گوهر پاک که جان آدمی گونه گونه نقش میپذیرد.
چه بسیار دیده ام هیچ کارگانی که زاده ی نیکمردی بوده اند و نیز روستازادگانی که گوی هوشمندی از توانگر زادگان ربوده اند.توانگرانی که دستشان در بخشش پشیزی می لرزد و گدایانی که در چشمشان جهانی به چیزی نمی ارزد.
پس به کدام میزان داوری توان کرد در میان آدمیان؟
به مکنت و مال؟
نه، که این میزان بهتر از تنگدستی نیست و تنگدستی خود بلایی ست که مرد را بی نیاز می افکند و به نابکاری میراند . به جنگاوری و زورمندی؟
نه، که نیزه ای بر دست و شمشیری بر کمر مرد را دلیر نمیکند. پس همان بهتر که این معما ناگشوده بماند.
نیک در این مرد بنگرید نه جایگاهی نمایان در آرگوس دارد نه سری پرباد از اصل و تبار.همانا مردیست از جمله مردمان
لیک کمال انسانیش چون آفتاب فروغی یگانه دارد. پس به هوش باشیم و بیاموزیم که در داوری شتاب نیاریم و از این دامچاله بر کنار بمانیم.
آری، بر ماست که مرد را به کردار و منش بشناسیم که هر نیکی در خانه و اهل خانه از این دو برمیخیزد.
آنکه تن به زورآوری میپرورد اما سر تهی می دارد همانا تندیسکی در خور بازار است و آنگاه که زخم نیزه در کار آید بازوی ستبر و پوستی بر استخوان یکی است.
الکترا صفحه ۲۸۵
از نمایشنامهنویسان یونان باستان هیچیک به اندازهی ,ائوریپیدس برای خوانندهی امروزی سخن گفتنی ندارد. مضامین عمدهی آثار او: ستمدیدگی زنان، قساوت و بیهودگی جنگ و درماندگی و ابتذال فاتحان، تعارض میان آزادی و نظم، ایمان و عقل و احکام جزمی و واقعیت، هنوز هم انسان امروزی را به خود مشغول داشته است. نمایشنامههای او به یاد ما میآرد که انسانبودن به چه معناست. ,ارسطو او را تراژیکترین نمایشنامهنویس میخواند و برخی دیگر او را نخستین شاعر دموکراسی لقب دادهاند. ائوریپیدس هنرمندی سنتشکن بود. او هستهی اصلی اسطوره را حفظ میکرد اما در روایت داستان و پردازش شخصیتها راه خود را میرفت. زمانهی ائوریپیدس با ظهور فیلسوفانی چون ,سقراط و ,پروتاگوراس جهش بزرگی در فرهنگ یونان پدید آورد و این تحول در هنر آن زمان، خاصه در ,تراژدی های ائوریپیدس بازتاب یافت.نمایشنامهنویسان رمی، ازجمله مشهورترین ایشان یعنی ,سنکا ائوریپیدس را استاد و راهنمای خود میشمردند و میراث اواز طریق ایشان به نمایشنامهنویسان عهد رنسانس رسید. ,