مرد معلق


مترجم: رمان «مرد معلق» داستان «ژوزف» است که با همسرش «ایوا» زندگی میکند. او تصمیم میگیرد به ارتش آمریکا بپیوندد؛ ولی ارتش هفت، هشت ماهی او را علاف کرده و او یادداشت روزانه خودش را در این مورد مینویسد. مجموع این نوشتهها همین رمان «مرد معلق» است.
نگاه سال بلو در این رمان، نگاهی ضدِ قهرمانی است که با زندگی و ساختارهای زندگی به گونهای مشکل دارد؛ دیگران او را تحقیر میکنند و او هم به آنها با نگاه حقارتآمیزی مینگرد.او حتی همین نوشتن یادداشتها رااز دیدگاه مردم و اطرافیان خود نوعی خودبینی و کجسلیقگی و ضعف به حساب میآورد. ژوزف، انسانی امروزی است که از این هستی خسته شده است و خودش از این دوران به جداسری و تمنایی یاد میکند. او انسانی است از این هستی بریده؛ انسانی که عواملِ هستیساز او را له کردهاند و اکنون دیگر از همه جا مانده و به هیچ جا نرسیده است.
انسانی که چون خاشاکی در هوا معلق مانده، نمیداند از کجا آمده و به کجا خواهد رفت. او آن قدر سرگشته است که حتی نمیتواند کار بکند؛ چون کارکردن را نوعی حماقت میداند. هیچ ارتباط دوستانهای با اطرافیانش ندارد؛ چون هر کدام به گونهای از انسانیت خارج شدهاند یا دنبالِ کارهای احمقانه سیاسی هستند؛ مانندِ دوستانِ پیشین خودش در حزب کمونیست که الان از او روی برگرداندهاند یا همچون مادرزنش که همواره او را بیکار و علاف خطاب میکند. برادرش آموس به هیچ وجه دوست داشتنی نیست؛ چرا که دنبال مال و منال دنیا است و چون ژوزف او را در این مسیر همراهی نمیکند او را از رده خانوادگی خارج کرده و با نگاه درجه دوم به او می نگرد. برادرزادهاش نیز او را گدا میخواند و میگوید گدا (یعنی ژوزف) هیچ حق انتخابی ندارد و نباید داشته باشد.تنها مونس تنهایی او ایوا همسرش است. مشکل او در برقراری ارتباط با دیگران به اندازه است که حتی با همسرش نیز نمیتواند حرف بزند و درددل بکند؛ چرا که هیچ کس حتی ایوا هم او را نمیفهمد.
پاسخ این پرسشها که او چرا کار نمیکند و چرا از هر کاری که کرده سرخورده است، را می توان در لابهلای فصلها و سطرهای کتاب پیدا کرد. آری او خودش را گم کرده است. او با این که اهل مطالعه است و با کتابهای فلسفی و فلاسفهای چون ارسطو و افلاطون آشناست، اما به دلیلِ این که انسان مدرن، هویت ندارد یا نمیتواند هویت خود را بشناسد، باز خود را انسانی گمشده میداند.
شیوه نگارش و روایتگری داستان در یک فضای مناسب، آن فضای «تعلیق» را به گونهای به خواننده القا میکند و این از جنبههای قابل ستایش این رمان است.