فرزندان خون و استخوان


نویسنده: تومی ادی امی
مترجم: سعیده کاظمیان
انتشارات: باژ
نویسنده با استعداد نیجریه ای امریکایی کتاب، تحصیلاتش رو تو رشته اسطوره شناسی افریقا ادامه داده و کتابش، میراث اوریشا، هم پر از موجودات جادویی، جادوگرها، اسطوره و افسانه های افریقاییه. سبک شاعرانه ی نوشتارش رو خیلی دوست داشتم.
کتاب، داستان زندگی زیلی، دختر نوجوونی رو بازگو میکنه که پس از از بین رفتن ناگهانی جادو و قتل وحشیانه مادر مجایش (جادوگرش) به همراه همه ی مجای های دیگه، به دست پادشاهی، زندگی سختی رو میگذرونه. روزی از راه می رسه که به نوعی نشانه های بازگشت جادوی کهنِ از میان رفته دوباره ظاهر میشه و زیلی رو وارد ماموریت خطرناک و پرماجرایی برای احیای جادو می کنه...
.
...رایحه ی نمک دریایی روحش بر عطر غذاهای جشن غالب است. با تمام قوا به مشامم می رسد.
جزر و مدی اقیانوسی که مرا در خود فرو می برد.
زیلی ادبولا زمانی را به خاطر دارد که خاک اوریشا از جادو زمزمه میکرد.
آتشورها آتش به پا میکردند، آبورها امواج را با اشارهای فرامیخواندند و
مادر مرگور زیلی ارواح را احضار میکرد.
اما همهچیز شبی که جادو ناپدید شد، تغییر کرد. به فرمان پادشاهی ظالم، مجایها کشته شدند، زیلی بدون مادر ماند، مردمش بدون امید.
حال زیلی فرصتی دارد تا جادو را بازگرداند و دربرابر سلطنت قیام کند. با
کمک شاهدختی سرکش، زیلی باید ولیعهد را فریب دهد و از دست او که کمر بسته
جادو را برای همیشه از بیخ و بن برکند، فرار کند.
خطر در اوریشا کمین کرده است، جایی که در آن شیربدهای برفی پرسه میزنند و
اشباح انتقامجو در آب انتظار میکشند. با این حال بعید نیست بزرگترین
خطر خود زیلی باشد که تقلا میکند نیروهایش و احساسات روزافزونش در برابر
دشمنش را تحت اختیار درآورد.